درد و دل یک گوسفند

ساخت وبلاگ

امکانات وب


درد و دل یک گوسفند

دستانت را در موهایم فرو می کنی و مرا به این سو و آن سو می کشی ، بدون اینکه لحظه ای درنگ کرده باشی . در مقابل مقاومت های من به من لگد می زنی و با خشونت مرا تکان می دهی . رعشه بر اندامم می افتد و ترس تمام وجودم را فرا میگیرد . چاره ای جز پیروی از تو ندارم . دست تقدیر و طبیعت اینگونه تعیین کرده که تو ارباب باشی و من برده . تو ظلم کنی و من تحمل کنم. تو مرا از موهایم بلند کنی و من هیچ نگویم . ظلم به من و دوستانم چنان در تو نهادینه شده که دراین باره به خود تردیدی راه نمی دهی . هیچ گاه خود را در جای من گذاشته ای ؟آیا می دانی که من هم مثل تو عصب دارم ؟! آری ، من درد را حس می کنم ! زمانیکه تو مرا از موهایم بلند می کنی ، ان زمان که دست مرا می کشی ! من درد را حس می کنم . من جلبک نیستم !!






می گویند باید آلت قتاله ات تیز باشد تا ما درد کمتری را تحمل کنیم ! اما بدان فرق چندانی برای ما ندارد . در هر صورت تو می خواهی جان مرا بگیری . با ارزش ترین گوهری که دارم . من همان قدر جانم را دوست دارم که تو جان خود را دوست داری . کارد تیز یا کارد کند ؟! مگر برای تو فرقی دارد که گردنت را چگونه قطع کنند ؟! مرگ یعنی پایان تمام زیبایی ها . فکر می کنی با استفاده از چاقوی تیز با من مهربانی کردی ؟! مگر چاقوی تیز درد ندارد ؟ مگر تو وقتی دستت را می بری ، دستت نمی سوزد ؟ من هم مثل تو عصب دارم . من هم درد را همانگونه که تو حس می کنی ، حس می کنم .




فرزندانم را از همان لحظهء تولد از من جدا می کنی . سرنوشت مرگ و زندگی ما دست توست و تو همانگونه که میل داشته باشتی آن را برای ما رقم می زنی . ارادهء تو تعیین کنندهء آیندهء من و فرزندانم است . همه چیز به تو منتهی می شود و تو تصمیم گیرنده ای .

ممکن است میل برهء تو دلی داشته باشی ، که در آن هنگام فرزند متولد نشدهء مرا به زور از من می گیری در مقابل چشمان من می کشی . و البته ممکن است امروز هوس کباب بره کرده باشی ، و در آن صورت فرزند تازه متولد شدهء مرا درحالیکه غافل از ناملایمتی های این جهان بی رحم مشغول بازی و شادی است میگیری و سر می بری و می خوری . او پر از شادی ، سرزندگی ، بازیگوشی و حیات بود ، و تو در یک لحظه او را خاموش کردی . او دوست داشت بزرگ شود ، در چمن زار ها بدود و با دیگر بره ها بازی کند و بوی علف تازه را با تمام وجود حس کند ، و تو دوست داشتی کباب بره بخوری !
او فرزند من بود و من او را دوست داشتم ! می فهمی !؟ دقیقا به همانگونه ای که تو فرزندت را دوست داری . چرا فکر می کنی ما عاطفه و محبت نداریم ؟ من هم مثل تو یک پستاندارم . من هم فرزندم را دوست دارم . من هم مملوء از محبت نسبت به بچه ام هستم. من مرگ را می فهمم .

ما را در کامیون ها و باربرهای کوچک میچپانید و به وحشیانه ترین شکل ممکن به کشتارگاه ها می برید . احساس خفگی ، احساس ترس . من هم مثل تو از اکسیژن استفاده می کنم ، و از اینکه با فشار در یک محفظهء کوچک و شلوغ قرار بگیرم متنفرم . احساس خفگی می کنم. مرا غرق ضربات چوب و چماق نکن ! به من لگد نزن ! به صورتم پا نکوب !
امان بده ! امان بده !

دوستان و خواهر و برادرنم را در مقابل چشمان من سر نبر . ناله و فغان آنها مرا کر می کند . صدای پاره شدن خرخره ، فوارهء خون ، نفس ها تند شده و به شمارش می افتند . مشاهدهء صحنهء جان کندن آنها لرزه به اندامم می اندازد . من آنها را دوست دارم ، دقیقا همانگونه که تو اعضای خانواده ات را دوست داری . مگر تو دوست داری اینگونه عزیزانت را جلوی چشمانت از تو بگیرند ؟! اگر زبان ندارم تا فریاد بزنم و از زمین و زمان دادخواهی کنم به این معنا نیست که درد و رنج و غصه را حس نمی کنم . من مرگ و حس از دست دادن را درک می کنم .






چرا در مقابل خبر سر بریده شدن یک توله سگ منقلب می گردی و آشفته می شوی و برای او به دادخواهی می روی ، ولی از اینکه روزانه صدها میلیون تن از همنوعان من سر بریده می شوند ، هیچ احساسی نداری ؟! چرا با دیدن صحنهء تصادف یک گربه در خیابان سراسیمه به کمکش می شتابی و ناخواسته اشک بر گونه هایت سرازیر می شود ، ولی با دیدن صحنهء جان کندن من متاثر نمی شوی ؟! چرا ؟!




مگر من چه فرقی با آن گربه دارم ؟! چرا من را فقط باید در ظرف شام و نهارت پیدا کنی ؟ باور کن من هم درد را همان اندازه حس می کنم . من هم به حمایت تو نیاز دارم . ممکن است مثل آن گربه ملوس نباشم . ممکن است مثل آن سگ برای تو دم تکان ندهم . ولی من هم زندگی ام را دوست دارم . حیات ، من سهم خود را از این واژه می خواهم! من نمی خواهم بمیرم . به من هم بیاندیش . مرا هم اندازهء همان گربه و سگ دوست داشته باش . من معنای دوست داشتن را می فهمم .

                                                                                                 B:P

علوم دامی 90 رازی...
ما را در سایت علوم دامی 90 رازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : همکلاسی dami90 بازدید : 323 تاريخ : چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت: 19:08